مفهوم ضد قهرمان در سینما و ادبیات دراماتیک (بخش 2)
آگاهی از مفهوم ضد قهرمان در سینما و ادبیات دراماتیک در نگارش فیلمنامه اهمیت فراوانی دارد.
ضد قهرمان که ترجمه کلمه به کلمه Antihero می باشد در ادبیات فیلمنامه نویسی ما در اکثریت قریب به اتفاق موارد به اشتباه به عنوان قطب مخالف قهرمان یا قطب مخالف شخصیت اصلی به کار می رود. در صورتیکه در ادبیات تخصصی فیلمنامه نویسی و ادبیات دراماتیک، قطب مخالف قهرمان آنتاگونیست نام دارد که خود انوع گوناگونی دارد. اما ضد قهرمان نوع تغییر یافته و دگرگون شده قهرمان یا شخصیت اصلی در فیلمنامه است. تغییراتی که به سبب تغییرات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جوامع در فیلمها ایجاد شده اند.
تسلط بر مفهوم ضد قهرمان در سینما و ادبیات دراماتیک، کار فیلمنامه نویس را ارتقاء می بخشد
اصولا هر مکتب و سبک هنری و به تبع آن سینما، تاثیر پذیری مستقیم از جریانات اجتماعی دارد. از این روست که سالهای بعد از جنگ جهانی اول و رکود شدید اقتصادی در آلمان شکست خورده از متفقین، سبب بوجود آمدن گونه ای از سینما موسوم به فیلمهای خیابانی یا کامراشپیل[1] گردید که کمی بعد تر همین فیلمها سنگ بنای سینمای درخشان اکسپرسیونیسم آلمان گردیدند.
فیلمهای کامراشپیل و بعد تر فیلمهای سینمای اکسپرسیونیسم، مبین خیابانهای تیره و تار و تهدید کننده، اتمسفری خطرناک که شهروند هر لحظه در معرض تهدید جدی جانی و مالی و اصولا جامعه ای ناامن می باشد. همین سینمای اکسپرسیونیسم مدتی بعد سنگ بنای سینمای نوار آمریکا گردید که هر سه گونه گفته شده، نمونه های درخشان ضد قهرمان را به جهان سینما معرفی نمودند.
ضد قهرمان ترکیبی از دو کلمه Anti و Hero می باشد. Anti از منظر ترمینولوژی یا لغت شناسی به معنای “از همان نوع اما در مقابل” به کار می رود. به بیان دیگر ضد قهرمان از جنس قهرمان است اما با ویژگیهایی خاص، در تباینِ با او و نه در مخالفت با او قرار می گیرد.
کلمه Hero هم از منظر لغت شناسی، ضد قهرمان در سینما و ادبیات دراماتیک شخصیتی واقعی یا داستانی است که در مواجهه با خطر از طریق نبوغ، قدرت بدنی و یا ترکیبی از هر دو بدون ترس و با شجاعت وارد مبارزه و ناملایمات شده و معمولا هم پیروز از میدان مبارزه خارج می شود و اگر هم در نبرد نهایی شکست بخورد، حرکت شجاعانه اش چنان تاثیری ایجاد می کند که مرگ در مقابلش کم ارزش به نظر می رسد.
قهرمان در سینما و ادبیات دراماتیک یا شخصی عادی است که ویژگیهای خاصی همچون صداقت، شجاعت، نجابت و نظیر چنین خصائل والای انسانی دارد اما در زندگیش بالاخره کار بزرگی انجام می دهد، یا انسانی است با قدرتهای فراطبیعی، مثل رستم در شاهنامه فردوسی که قدرت جنگ با دیوان و گذر از هفت خوان دارد، آشیل[2] در ادبیات یونان که جنگاوری رویین تن است و ویلیام تل[3] در ادبیات سوئیس که کوهنوردی خبره و تیراندازی است با کمان پولادی که قدرت خارق العاده ای دارد.
در ادبیات دراماتیک، مخاطب قهرمان را به خاطر ویژگیهای انسانیش دوست دارد و با رنجها و دردهایش متحمل درد می شود و از شور و شعف او خوشحال می شود.
ترکیب Antihero در ادبیات دراماتیک و فیلمنامه، به معنای گونه ای از شخصیت اصلی در فیلمنامه است که فاقد ویژگیهای قهرمانانه مرسوم است و عموما بر دو گونه است. نوع اول شخصیتی است که هرچند هنجارهای جامعه را آگاهانه نمی پذیرد، قانون گریز است، حتی مرتکب قتل می شود اما خصائلی انسانی دارد که مخاطب نمی تواند آنها را نادیده بگیرد.
نمونه درخشان این ضد قهرمانها، ضد قهرمانهای ژان پیر ملویل هستند.
جف کاستلو با بازی درخشان آلن دلون در فیلم سامورایی (ژان پیر ملویل، 1967)، تریلر جنایی نئونوار، اگر چه به تازگی از زندان آزاد شده، سرقت می کند، از کسانی که به او نارو زده اند انتقام می گیرد و آنها را می کشد اما خصائل انسانی دارد. دروغ نمی گوید. به قولی که داده پایبند می ماند. پرنده کوچکی در قفس دارد و غمی عمیق همواره در پس چهره اش موج می زند.
همچنین کری[4] با بازی آلن دلون و جانسن[5] با بازی ایو مونتان در دایره سرخ (ژان پیر ملویل، 1970) از این گونه ضد قهرمانها هستند. این دو سارق در پایان فیلم کشته می شوند اما صداقت، رفاقت و شجاعتی از خود بروز می دهند که مخاطب دوست ندارد این سارقان قانون شکن در پایان فیلم کشته شوند.
تراویس بیکل راننده تاکسی (مارتین اسکورسیزی، 1976)، سرباز سابق نیروی دریایی آمریکا در جنگ ویتنام که دو سال قبل از پایان جنگ محترمانه از خدمت منفصل شده است، تحصیلات زیادی ندارد و از افسردگی، تنهایی، دلشوره های اگزیستانس و بی خوابی شدید و مزمن رنج می برد، به عنوان راننده تاکسی شیفت شب مشغول به کار می شود تا بی خوابی های شبانه اش را پر کند. قهرمان کلاسیک درام، نقایصی همانند تراویس ندارد.
اگر نقصی هم داشته باشد یک نقطه ضعف است همانند پاشنه آشیل یا چشم اسفندیار، نه اینکه همانند تراویس کلکسیون نقایص روحی باشد. با این وجود او یک ویژگی مهم دارد که مخاطب نمی تواند آن را نادیده بگیرد، نمی تواند در مقابل بی عدالتی و معضلات جامعه که دولت و سیستم را مقصر آن می داند سکوت کند.
چارلز فاستر کینِ همشری کین (اورسن ولز، 1941) مردی که در کودکی از خانواده اش جدا می شود، امپراطوری بزرگ اقتصادی و مطبوعاتی می سازد، در قصر بزرگ زانادو که همه گونه حیوانی را در آن زندانی کرده زندگی می کند و در پایان با حسرت می میرد. او با زد و بند و استفاده از همه اهرم هایی که پول و قدرت در اختیارش قرار می دهد تا بالاترین مدارج جامعه طی طریق می کند اما هنوز یک ویژگی دارد که مخاطب نمی تواند آن را فراموش کند. هنوز معصومیت کودکی اش را فراموش نکرده. او با گفتن کلمه رُزباد از این دنیا می رود اما همین کلمه نشان می دهد او عاشق معصومیت دوران کودکی است.
مرد بی نام به خاطر یک مشت دلار (سرجو لئونه، 1965) و خوب، بد، زشت (سرجو لئونه، 1966) با بازی کلینت ایستوود که پانچو، کلاه قهوه ای، چکمه های کابویی برنزه، علاقه بی حد و حصرش به سیگار برگ و کم حرفی غریبش شهرتش را عالمگیر کرد، ویژگیهای کلاسیک قهرمان را ندارد. نه چیزی درباره گذشته او می دانیم، نه چیزی درباره عقاید او می دانیم و نه چیزی درباره خانواده او می دانیم، اطلاعاتی که در همه داستانها و روایتهای کلاسیک سبب می شوند مخاطب همراه قهرمان شود، اما نبرد دائمی اش با نیروهای شر سمپاتی قدرتمندی برایش میان مخاطبین ایجاد می کند.
نوع دوم ضد قهرمان در سینما و ادبیات دراماتیک، شخصیت شروری است که مخاطب تا پایان فیلم منتظر عقوبت و عذاب او می ماند.
الکس شخصیت اصلی پرتقال کوکی (استنلی کوبریک، 1972)، جامعه ستیزی که سرقت و تجاوز می کند و برای تفریح به دیگران آسیب می رساند یکی از این ضد قهرمانهاست. او که به تباهی اعمال خود آگاه است از تلاش دیگرانی که برای اصلاح او و افراد شبیه او می کوشند متحیر است.
و یا پاتریک بِیت من روانی آمریکایی (ماری هارون ـ 2001) با نقش آفرینی کریستین بیل، بانکدار و سرمایه دار که شخصیت روانپریش قاتل بیمار جنسی اش را زیر نقاب زندگی لاکچری پنهان کرده. او در آغاز فیلم، حمام ابتدای روزش را با چندین نوع شامپو، لوسیون بدن و ماسک صورت آغاز می کند اما در میانه فیلم با اره برقی یک روسپی بی پناه را لت و پار می کند.
نمونه دیگر مایکل کورلئونه پدر خوانده2 (فرانسیس فورد کاپولا، 1974)با بازی آل پاچینو، مردی به ظاهر خونسرد و آرام اما بسیار خشن، سفاک و خونریز است که برای رسیدن به مطامع خانواده مافیایی کورلئونه از هیچ جنایتی فروگذار نمی کند. کاراکتری که در ارزیابی 2003 موسسه فیلم آمریکایی (American Film Institute)به عنوان یازدهمین شخصیت شریر تاریخ سینما برگزیده شد.
مخاطب تا پایان اینگونه فیلمها منتظر است چنین ضد قهرمانهایی نتیجه اعمال و رفتار غیر انسانی خود را ببینند.
همچنین ضد قهرمان در سینما و ادبیات دراماتیک محصول دوران سرخوردگی عموم جامعه از ارزشهای رسمی هستند که مرتب تبلیغ می شوند و یا مبین طبقه ای از جامعه هستند که زیر نقاب آنچه که عرف و همگان ارزش تلقی می کنند پنهان می شوند.
قیصر فیلم قیصر (مسعود کیمیایی، 1348)، مش حسن فیلم گاو (داریوش مهرجویی، 1348)و حاج کاظم آژانس شیشه ای (ابراهیم حاتمی کیا، 1377) ضد قهرمانهای نوع اول و پاتریک بِیت من روانی آمریکایی و ارل بروکس فیلم آقای بروکس (بروس اِوانس، 2007) ضد قهرمانهای نوع دوم هستند.
قیصر، یکه بزنی که نمی خواهد خون خواهر و برادرش در پیچ و خم دادگاهها با حکم زندان و دیه و جریمه نقدی پایمال شود و اصولا برای قانون صلاحیت رسیدگی به ارزشهایی که غیرت و ناموس می پندارد قائل نیست، خودش پاشنه ور می کشد، تیغ بر می دارد و دست به کار می شود. یا مش حسنِ بریده از انسانها، اعم از هم جنس و جنس مخالف، عشقها و آرزوها و خلوتهایش را در موانست و هم صحبتی و مغازله با یک گاو می بیند.
و یا حاج کاظم که می داند قانون برای رزمنده ساده و خالصی که وقتی جنگ شروع شده تراکتور را رها کرده و برای دفاع از شرف و غیرت و ناموسش جنگیده و جنگ که تمام شده سر همان زمین بازگشته بدون تراکتور، تره هم خرد نمی کند، خودش دست به کار می شود، اسلحه می کشد و گروگان می گیرد و به جنگ همه نهادهای رسمی حامی قانون می رود که رفیق و دوست و همرزمش، شب عیدی که همه در تدارک سور و سات هفت سین و لحظه تحویل سال هستند، تنها و غریب نمیرد که می میرد.
همچنین است قهرمان، شخصیت اصلی فیلم قهرمان ساخته اصغر فرهادی که خسته از تزویر و دروغ جامعه و عدم صداقت خودش، به زندان باز می گردد زیرا که نمی خواهد مقبول جامعه باشد و فقط می خواهد انسان بهتری باشد.
می توان به تعداد فیلمهایی که یک ضد قهرمان را محور روایت قرار می دهند، خوانشهای گوناگون و متفاوت از ضد قهرمان داشت اما توجه به تفاوتهای اساسی ضد قهرمان، قهرمان و قطب مخالف شخصیت اصلی به درک بهتر فیلمها برای کسانی که تماشای فیلم دغدغه شان است و برای کسانی که دستی بر آتش نوشتن دارند به شخصیت پردازی بهتر کمک می کند.
[1] Kammerspielfilm
[3] William Tell
[4] Corey
[5] Jansen