انتقال در سینما و وظیفه فیلمنامه نویس
آیا قید کردن جزئیات ارتباط میان پلان ها، صحنه ها، سکانسها و یا پرده ها در فیلمنامه ضروری است؟ آیا اصلا نگارش این جزئیات وظیفه فیلمنامه نویس است؟
بسیاری از فیلمنامه نویسان تازه کار، همه جزئیات کارگردانی و تدوین را در فیلمنامه قید می کنند. مسئله این است که این جزئیات فنی تحت شرایط تولید و هنگام کارگردانی و با توجه به سلیقه کارگردان و همچنین در مرحله پس تولید و با نظر تدوینگر تغییر خواهد کرد.
ممکن است فیلمنامه نویس در فیلمنامه نوع ارتباط بین دو صحنه را دیزالو قید نماید اما سلیقه کارگردان یا تدوینگر برش مستقیم باشد.
البته او باید کار خود را انجام دهد و هر جا که به نظرش استفاده از انتقال خاصی ضروری به نظر می رسد آن را قید نماید اما شیوه نگارش حرفه ای فیلمنامه ایجاب می کند که فیلمنامه نویس در همه جزئیات وارد نشود و برای همه پلان ها و صحنه ها و سکانسها نوع انتقال را قید نکند.
اما نکته اساسی این است که فیلمنامه نویس باید به مفاهیم زیبایی شناسی انتقال یا ( Transition ) ها در سینما مسلط باشد. به همین دلیل برای آگاهی شما، انواع انتقال و معنای زیبایی شناسی مترتب بر آنها در پی خواهد آمد.
زیبایی شناسی یا Aesthetic در هنر و به خصوص در سینما معنای بسیار گسترده ای دارد و تا مقطع فوق لیسانس و حتی بالاتر در دانشگاههای معتبر جهان تدریس می شود. اما زیبایی شناسی به زبان ساده در سینما یعنی “آنچه که روی پرده دیده می شود چه معنایی دارد”.
در این مقاله کوتاه به انواع انتقال و معنای زیبایی شناسی آنها پرداخته می شود.
برش مستقیم یا کات ( Cut )
کات هم نوعی انتقال محسوب می شود چون سبب می شود از یک پلان به پلان دیگر برویم.
معنای زیبایی شناسی کات:
1-ساده ترین نوع برش
2-گذشت زمانِ معمولا کوتاه (استفاده از اور لپ ( Overlap [1]) صدا به ایجاد حس گذشت زمان بسیار کمک می کند.
دیزالو: وقتی دو پلان به هم دیزالو می شوند، پلان اول به تدریج فید اوت و پلان دوم به تدریج فید این می شود.
معنای زیبایی شناسی دیزالو:
1-گذشت زمان کوتاه
2-این همانی یا هم ارزی دو تصویر یا دو شخص.
وقتی تصویر دو چیز به هم دیزالو می شود به این معناست که این دو شباهت هایی با هم دارند. مثلا دیزالو چهره نوزاد به قرص کامل ماه.
فید و انواع آن:
فید اوت ( Fade out )
وقتی پایان یک پلان به سیاهی دیزالو می شود می گوییم فید اوت شده است. در برخی ترجمه های فارسی معادل “غروب تصویر” هم برای آن قید شده که چندان حرفه ای نیست.
فید این ( Fade in )
وقتی سیاهی آغاز فیلم یا آغاز یک سکانس به ابتدای پلان دیزالو می شود، می گوییم تصویر فید این شده است. در برخی ترجمه های فارسی معادل “طلوع تصویر” هم برای آن قید شده که چندان حرفه ای نیست.
فیدهای رنگی:
بیشتر برای ایجاد معنا و مود بکار می رود. داریوش مهرجویی در فیلم پری به وفور از فیدهای رنگی استفاده کرده. به عنوان مثال می توان فید به رنگ زرد را نشان از نوعی دلزدگی کاراکترها ارزیابی کرد.
معنای زیبایی شناسی فید:
1-گذشت زمان طولانی تر از دیزالو از چند سال تا صدها سال.
2-ایجاد مود یا حس و حال
این مود و حس و حال با توجه به ساختار و بافت سکانس می تواند بسیار متفاوت باشد. مثلا فید اوتهای طولانی در فیلم “مرد مرده” ساخته جیم جارموش. این فیدها در این فیلمِ سیاه و سفید، ریتم را کند و ایجاد فضای شاعرانه می کند.
فیدهای سریع هم با توجه به محتوای سکانس می تواند معناهای متفاوتی از عاشقانه تا ایجاد وحشت را تداعی کند.
[1] : امتداد صدای پلان قبل زیر پلان بعد و یا زودتر آمدن صدای پلان بعد زیر پلان قبل